مریض شدی
پسر گلم سلام .
منو باز هم ببخش که دیر سر میزنم . باور کن وقت نمی کنم . معذرت می خواهم .
پسرم چند روز پیش حالت بد شده بود , در واقع بعد از هوای خاکی که پیش اومد مریضیها زیاد شد و یه روز شما از شب حالت بد شد . بابا هم نبود . من دیگه هنگ کرده بودم . فرداش هم مدام حالت اسهال و استفراغ داشتی . بطوری که نمی تونستی غذا بخوری. ظهر با خاله غزال رفتیم دکتر . اول ترسیدی بعد از دکتر پرسیدی که آمپول نمی زنه و خانم دکتر گفت نه . تو هم خوشحال رفتی و دکتر شما رو معاینه کرد و مثل همیشه گفتی خوافظ ( خداحافظ ) و با دستت بوسیدی . چنان در اتاق رو کوبوندی و رفتی که در دوبار برگشت و چنان قلدرانه که ....
خلاصه بعد هم پارک کنار درمانگاه شرکت رفتیم و کمی بازی کردی و بغلت کردم و رفتیم خونه خاله غزال.
امیدوارم پسر قشنگم زود حالش خوب بشه .
عاشقتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی