ماجراي جيش كردن
سلام گل پسرم .
ديروز با هم خيلي بازي كرديم . بهت گفتم هروقت جيش داشتي بگو مامااااان ماماااان جيش. البته اين روزا هروقت مي خواي جيش كني ميگي ولي بعد از اين كه كارت تموم شد. ديروز رفتم و به به كرديم . وقتي داشتم پوشكت مي كردم، با عجله پوشك و از خودت جدا مي كردي و مي گفتي ماماااان . منظورت اين بود كه جيش داري.
منم كه تازه از كار برگشته بودم خونه و درگير بازي كردن با هم بوديم گفتم بدو بريم دستشويي. توي مسير با همه ( عمه ها و مامان جون ) بايد خداحافظي مي كردي .گفتم بدو چه خونسرد الان كه جيش مي كني .
بعد رفتيم دستشويي و نشستي و با خيال راحت كارتو انجام دادي.
اين بود ماجراي اولين جيشي كه با هم رفتيم دستشويي.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی