ارسطوارسطو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

جيك جيك مستون مامان يدونست

جشنواره عكس و نمايشگاه كتاب

1390/11/27 9:52
نویسنده : مامان ليلي
118 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر بزرگ مرد تاريخ .

خوبي پسر گلم ؟

ديروز با بابايي رفته بوديم نمايشگاه عكس و جشنواره كتاب ( فرهنگسراي فردوسي ) . تو هم مثل هميشه فضولي كردي . با لباساي جديد و كفش هاي بزرگ آبي ! مثل هميشه فوق فوق العاده.

البته توي نمايشگاه عكس يك سه پايه عكاسي رو انداختي .بعد هم كه عموم مصطفي رو ديديم اونجا. سوار يك دوچرخه بزرگ مثلاً سايز 30 شدي و من مي ترسيدم بيفتي . البته ميدونم كه مرد بزرگي هستياااا ولي خوب من مامانم ديگه .

بعد از نمايشگاه هم كه به سوپرماركت سر زديم و خريد كرديم .

از اونجا هم به داداش آروين سر زديم و كلي بازي كردين با هم . مامان جون هم اونجا بود .

وقتي هم كه اومديم خونه عمه برات يك بادكنك خوشگل خريده بود كه تو مي خواستي تو تخت پيشت باشه . مدام مي گفتي بادي بادي.ولي مي ترسيدم بتركه و تو از خواب بپري و بترسي.با هزار زور و مكافات اونو ازت گرفتم با بخوابي .بعد هم كه بهانه گرفتي و اومدي پبش خودم . نصف شب با گريت از خواب بيدار شدم ديدم افتادي و سرت بيت تخت ما و خودت گير كرده . اون موقع بود كه خودت خواستي بري تو تختت و بخوابي .

مواظب خودت باش مامان . امروز شايد كلاس ترم جديدم شروع بشه . ولي قول ميدم زود بيام .

راستي امروز مي خوام تو رو با داداش آروين و خاله غزال ببرم نمايش موزيكال .

ادامه داستان هم بعد از برگشتن برات مي نويسم .

باي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)