ارسطوارسطو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

جيك جيك مستون مامان يدونست

تولدت دوسالگيت مبارك

سلام بر ابر مرد تاريخ. دومين بهار عمرم مبارك. امسال هم مثل دو سال گذشته تولدت مصادف بود با ماه مبارك رمضان . ولي امسال ديگه با شبهاي قدر يكي شده بود . دوست نداشتم توي اين شبها برات جشن بگيرم . ولي به پسرم قول مي دم بعد از اين شبها كيك و جشن مختصري بگيرم . قراره بريم آتليه . عاشقتم فوق العاده پسر
22 مرداد 1391

بهانه بابا

سلام پسر گلم اميدوارم حالت خوب باشه . ماه رمضون امسال ، چند روزي ميشه كه عمه ها خونه نيستند كه تو پيششون بموني . 2 روزي ميشه كه صبح ها كه من ميرم سركار ، بابايي تو رو ميبره خونه خاله غزال و تو هم ميري آروين و از خواب بيدار ميكني شروع مي كنين به بازي و فضولي. البته اين دوستي زياد دووم نداره و چند لحظه بعد تو سر و كله هم هستين . ديروز ساعت 3 كه از سركار اومدم خونه خاله ، منتظر موندم تا بابا بياد دنبالمون . بعد هم رفتيم خونه و بعد از خوردن يك دنت بيسكوييتي با هم روبه روي تلويزيون خوابيديم . بعد از اون هم كه برنامه آب بازي با بابا و داشتي .( راستي اون موقع بدون پوشك بودي كه يهويي پي پي كردي ...) با خاله غزال هماهنگ كردم كه شب ب...
17 مرداد 1391

ليون برگر

ارسطو بعد از كلاس زبان ، خيلي گرسنه بود كه با هم رفتيم بابا بستني و بعد از اون هم سفارش برگر زغالي داد . بعد هم كه عمو اميد اومد دنبالمون رفتيم خونه . اي شكمو ... ...
10 مرداد 1391

من من آ قا دکتر

سلام بر قلب مادر. امروز جمعه است و با اجی نگین حسابی مشغول بازی هستی. در واقع از شدت خوشحالی صبح زود از خواب بیدار شدی . دیروز که خونه مامان جون فرحناز بودیم موفق نشدم به موقع بخوابونمت . تقریبا ساعت 6 عصر بود که خوابیدی . من و مامان جون کم کم آ ماده شدیم تا با هم بریم پیش خانم دکتر (فرزانه خورشیدی) .اونجا بود که فهمیدی اومدی دکتر و میگفتی بییم بییم (بریم) و در شرایط خاصی با گریه فراوون دکتر تونست پشت تو رو معاینه کنه . آ خه چند روزی میشه که میگی درد و به پشتت اشاره می کنی . خلاصه اینم تمووم شد و رفتیم باشگاه که شام بخریم.اونجا پسر خوبی بودی . وقتی رسیدیم خونه دیگه از گرسنگی هلاک بودی و امون ندادی من لباسمو عوض کنم ولی یه دل سیر کوبیده خور...
23 تير 1391