من من آ قا دکتر
سلام بر قلب مادر. امروز جمعه است و با اجی نگین حسابی مشغول بازی هستی. در واقع از شدت خوشحالی صبح زود از خواب بیدار شدی . دیروز که خونه مامان جون فرحناز بودیم موفق نشدم به موقع بخوابونمت . تقریبا ساعت 6 عصر بود که خوابیدی . من و مامان جون کم کم آ ماده شدیم تا با هم بریم پیش خانم دکتر (فرزانه خورشیدی) .اونجا بود که فهمیدی اومدی دکتر و میگفتی بییم بییم (بریم) و در شرایط خاصی با گریه فراوون دکتر تونست پشت تو رو معاینه کنه . آ خه چند روزی میشه که میگی درد و به پشتت اشاره می کنی . خلاصه اینم تمووم شد و رفتیم باشگاه که شام بخریم.اونجا پسر خوبی بودی . وقتی رسیدیم خونه دیگه از گرسنگی هلاک بودی و امون ندادی من لباسمو عوض کنم ولی یه دل سیر کوبیده خور...
نویسنده :
مامان ليلي
10:41